به گزارش تحریریه، برخی اقتصاددانان معتقد شده اند که پدیده جهانی شدن به پایان خط رسیده است. برخی می گویند روایت غالب این است، تعرفههایی که ابتدا توسط «دونالد ترامپ» وضع شدند به وسیله «جو بایدن» حفظ و اکنون در دوره دوم ترامپ تقویت شدهاند؛ این نشان دهنده عصر جدیدی از ملیگرایی اقتصادی هستند.
«نیل شیرینگ» کارشناس اقتصادی اندیشکده «چتم هاوس» بر این اعتقاد است که جهان شاهد آغاز یک عقبنشینی بزرگ از سیستم تجارت آزاد است که ماهیت چند دهه گذشته را تعریف میکرد. جهان در حال چرخش به درون است و دوران ادغام جهانی به پایان خود نزدیک میشود. با این حال چنین روایتی با واقعیتها سازگار نیست. حجم تجارت جهانی به جای فروپاشی، همچنان در حال افزایش است و امروز در نزدیکی بالاترین رکورد قرار دارد.
در هر حال، تاریخ میگوید که جهانی شدن همیشه به صورت موج بوده و این موجها شکسته شدهاند. عصر طلایی تجارت آزاد در اواخر قرن نوزدهم جای خود را به جنگ جهانی اول و فروپاشی بین دو جنگ داد. ادغام دوره پس از جنگ سرانجام به موانع دهه ۱۹۷۰ برخورد کرد. و امروز، چیزی دوباره در حال تغییر است - نه فقط در حجم تجارت، بلکه در معماری سیاسی که زیربنای آنهاست.
ژئوپلیتیک بار دیگر مهم شده است
طبق تحلیل شیرینگ، نیروی اصلی شکلدهنده اقتصاد جهانی امروز، رقابت عمیق و رو به افزایش میان ایالات متحده و چین است. این رقابت پیش از ترامپ آغاز شد و با صعود «شی جینپینگ» و بحران مالی جهانی ۲۰۰۸ شدت گرفت.
رئیس جمهور چین نشان داد که باور به اینکه ادغام اقتصادی باعث گسترش ارزشهای مشترک میشود، اشتباه است. گذشته از لفاظیهای تند در مورد تعرفههای ترامپ، الگوی وسیعتری نمایان میشود. چه در واشنگتن و چه در پکن، سیاستهای اقتصادی به طور فزایندهای توسط منافع ژئوپلیتیکی و استراتژیک شکل میگیرند. علاوه بر این، اکنون کشورهای دیگر نیز به این رقابت تشدیدشونده کشیده میشوند.
درنتیجه اقتصاد جهانی یکپارچه دوران پس از جنگ سرد در حال فروپاشی است و جای خود را به جهانی متشکل از چند بلوک اقتصادی رقیب با محوریت ایالات متحده و چین میدهد. این موضوع سایر کشورها را نیز به اتخاذ موضع و انتخاب بین بلوکهای اقتصادی مجبور کرده است.
این اندیشکده در مورد تأثیر تحولات بر تجارت نیز آورده است که تقسیمبندی اقتصاد جهانی به معنای کاهش حجم تجارت نیست؛ بلکه مسیر آن تغییر کرده است. نمونه واضح این تغییر مسیر، انتقال تولید آیفون اپل به هند برای دور ماندن از تعرفهها و محدودیتهای آمریکا و چین است.
کنترل استراتژیک منابع حیاتی و سرمایهگذاریهای فرامرزی هم به ابزارهایی برای رقابت ژئوپلیتیکی تبدیل شدهاند. کالاهای دارای فناوری پیشرفته، داروها و محصولات دو منظوره بیشترین آسیب را از این شرایط متحمل میشوند و کالاهای غیر استراتژیک مانند اسباببازیها و لوازم خانگی کمتر تحت تأثیر قرار دارند.
این تغییرات نشان میدهد که کشورها و شرکتها باید به سرعت خود را با این شرایط وفق دهند و استراتژیهای تجارت و سرمایهگذاری خود را بازتعریف کنند تا از اثرات منفی رقابت ابرقدرتها جلوگیری کنند.
اتحادیه اروپا گزینه سوم نیست
نویسنده اعتقاد دارد که در دنیای تکهتکه شده، دوستان اهمیت دارند. آمریکا برای محدود کردن دسترسی چین به نیمههادیهای پیشرفته به همکاری ژاپن، هلند، تایوان و کره جنوبی نیاز دارد.
اقتصاد اروپا ممکن است با آمریکا و چین قابل مقایسه باشد، اما هنوز مجموعهای از کشورهای مستقل است که اغلب در بیان نظر واحد مشکل دارند. قدرت اقتصادی به تنهایی ابرقدرت نمیسازد. اروپا ممکن است تنها منطقهای باشد که اقتصادی در حد آمریکا و چین دارد، اما همچنان مجموعهای از دولتهای مستقل است که به سختی میتوانند با یک صدا صحبت کنند.
تمایل و اقدامات اروپا با واقعیت ژئوپلیتیک جدید همخوانی کمی دارند و همین امر نوید ایجاد یک بلوک سوم حول محور اروپا را نمیدهد.
نویسنده در پایان با مقایسه متحدان آمریکا و چین آورده است که بیطرفی ممکن است جذاب به نظر برسد، اما توانایی دولتها برای عمل مستقل از آمریکا یا چین محدود است. در چنین شرایطی آمریکا شبکهای گسترده و متنوع از متحدان دارد که برایش انعطافپذیری و مزیت بالقوهای در فناوری و سرمایه ایجاد میکند.
منبع: ایرنا
پایان/
نظر شما